درباره من

تهران, Iran
نمی دونم چرا ولی می نویسم. //// نمی دونم برا کی ولی دلم می خواد بخونه و نظرشو بگه //// نمی دو نم تا کی ولی کاش بشه تا آخر عمر //// نمی دونم کجا ولی .... ما دوباره سبز می شویم

چرایی افول جنبش سبز


در حالی که در فضای وب ، بسیاری از سیاست نویسان ، به علت کثرت سبزها ، جنبش سبز را نقد نمی کنند ، شاید اکنون که سید محمد خاتمی ، از حضور در انتخابات آینده سخن رانده است ، بد نباشد جنبش سبز ، از درون نیز به آسیب شناسی خویش بپردازد. من به شخصه ، به عنوان یکی از حامیان کوچک این جنبش ، دو نکته در تبیین دلایل افول استقبال مردم از این جنبش می نویسم. بی شک ، این فقط به قسمتی از چراها پاسخ خواهد گفت و نظریه پردازان و صاحب نظران بزرگتر از منی ، نظرات کاملتری را ارائه خواهند نمود.
به نظر من ، جنبش سبز هم با سنت مشکل داشت و هم با مدرنیته. یعنی در حالیکه سردمداران آن داعیه پیوند سنت و مدرنیته داشتند ، اما از هر دو سو ضرباتی خوردند که برایشان تحمل ناپذیر می نمود.
اولین مساله، خود میرحسین موسوی بود. کسی که با عنوان " نخست وزیر امام" وارد صحنه انتخابات شد و نظریه پردازان گمان می کردند این فرد می تواند رای جامعه سنتی – روستایی را از آن خود کند. در حالی که بهترین تحلیل در مورد این قشر از مردم نزد اسفندیار رحیم مشایی بود که گفته بود:"تنها چهار میلیون از آرای احمدی نژاد متعلق به اصولگرایان بود و بیست میلیون رای دیگر؟! منتقدان نظام و مخالفان هاشمی بودند.
این گفته ، به درستی وضعیت پایگاه های اصولگرایان را در شهر ها و روستاهای کوچک نمایان می کند. مردم روستاهای کوچک به توکلی در انتخابات 84تنها چهار میلیون رای دادند و این کف رای آنان بود. میرحسین اما شعارهایش را به گونه ای تنظیم کرد که انگار آن افراد مخاطبانش هستند. در و دیوار ستاد موسوی ، مملو از عکس امام بود. در فیلم تبلیغاتی اش مراجع تقلید حضور داشتند و ناگهان با حرفهای احمدی نژاد در مناظره ، میرحسین مجبور شد از نظام دفاع کند. بیست و چهارسال عقب افتادگی نظام به گردن میرحسین افتاد و احمدی نژاد نماد تغییر شد. این تدبیر ، در تمام ایران که جریان شناسی ضعیفی دارند ، کارگر افتاد. پس از حوادث انتخابات هم ، میرحسین متوجه این مساله نشد. سیزده آبان ، و ماجرای پاره کردن عکس امام ، باعث شد میرحسین باز هم در مقام دفاع از امام قرار گیرد در حالی که جناح رقیب ، اصلا نتوانست مردم را برای اعتراض به این امر ، اقناع کند و تنها پیراهن عثمان ساخته شده از روز عاشورا و امام حسین بود که حیله عمروعاصیان را کارگر ساخت.
وگرنه من خودم در بسیاری مراسمات حکومتی ، مثل بیست و دو بهمن حاضر بوده ام و دیده ام چقدر عکس امام و رهبری و امثالهم ، زیر دست و پا افتاده می شود . فقط کافی است بعد از راهپیمایی ها ، سری به مسیر آن بزنید.
اما از دیدگاه مدرن هم جنبش سبز با مشکل رو به روست. به عنوان یک مثال ملموس ، اگر قرار باشد دموکراسی واقعی در ایران برقرار شود ، ترکیب شهرهایی همچون زاهدان و سنندج و تبریز ، که درصد بالایی از مردم خواستار جدایی از حکومت ایران هستند چه می شود؟هر چند تجربه اتحادیه اروپایی نشان داده پیشرفت امروز جهان در وحدت و وسعت بیشتر است ، اما فراموش نکنیم که ایران کشوری جهان سومی است و ظلمی که در این سالهای اخیر به اقیلت ها شده و گهگاه در انفجاری و تروری نمود می یابد، با کمی آزادی ممکن است به تمامیت ارضی ایران ضربه بزند. مبهم بودن پاسخ جنبش سبز به این سوال ، هم باعث دلسردی اقلیت های ترک و کرد و بلوچ از جنبش سبز شده و هم ملی گرایان را نگران ساخته است.
به نظر من ، جنبش اصلاحی ایران دیر یا زود ، با انتخابات یا چیزی شبیه آن ، به عرصه قدرت بازخواهد گشت. اسم آن جنبش هر چه که باشد ، بی شک در کادر رهبری اش  هم اقلیتها حضوری پر رنگ خواهند داشت ، و هم خود را میراث دار جمهوری اسلامی نخواهد دانست.

هیچ نظری موجود نیست: