فحش کاری

1-توی صف آش ، در یکی از مشهورترین آش فروشی های شهر ایستاده ام. همچین گشنه  ام که نگو. که یک دفعه  آقایی به خانومی ! گیر می دهد که : بابا برو سر جات و بعدش فحش از که از هر سوی صف رد و بدل می شود.
2- جلوی سینما در حال قدم زدنم که یک مرد مسن ، دختر و همسرش را در برابر دیگران به زیر رکیک ترین واژه ها گرفته است. منزجر کننده ، بهترین واژه برای وصف این حالت است.
3- من اینها را می نویسم. نه اینکه فقط گزارش داده باشم. اما تحلیلی ندارم. عادت ندارم ببینم در فضای معنوی صف ایستادگی برای آش افطار هم فحش رد و بدل شود.
عادت ندارم
عادت می کنیم؟